❧ گُفـتـُ گویـِ تَنهآییـ ❦

یآددآشـــت هایِ یِکـــــ دآنِشــجـــو

❧ گُفـتـُ گویـِ تَنهآییـ ❦

یآددآشـــت هایِ یِکـــــ دآنِشــجـــو

مَن دُختری ازجنس بـُــلور
با قلبـ♥ـی آکنده از عِشق ومُحبت

بی صبرانه منتظر افطارم...سه روزه هیچی نخوردم به جز اب...دروغ نگم!دیشب ی مشت قرص های رنگارنگم خوردم...تا تموم شه این حسای عجیب غریبی که وارد دلم ...ذهنم ..وشاید تاروپودم شده...خداروشکر چیزیم نشد...دمش گرم...اگه اینجوری میمردم مستقیم میرفتم ته جهنم...بدون اینکه بتونم باش دردودل کنم...از بنده هاش گله کنم...ازونایی که اومدن دلمو شکستن ولی رفتن.. ازهمه بنده هایی که باعث شدن لبخند از لبام محوشه...ازشون گله دارم..ازونایی که بی دلیل بهم تهمت دروغ زدن...ازونایی که الی بهم رو کردن...

خدایا !کلی حرف دارم باهات...هوامو داشته باش تا شرمنده ت نشم...شرمنده نشم تا تواون دنیا بتونم  رو صورت ماهت نگا کنم...نگاه کنم واز بنده هات شکایت کنم...


حس میکنم همه ی دنیا بامن سرجنگ داره...همه وهمه ازم  دلگیرن...نمیدونم راسته یا ی حس الکی...ولی نگاهم یا بگم از نگاه مردم به من  اینجوری برداشت کردم...از حرفاشون...

دیگه جوری شده راست ودروغ رو نمیتونم تشخیص بدم....ای دنیای کثیف...راست میگی میگن دروغه ...دروغ میگی باور نمیکنن...هیچی نمیگی میگن کم اوردی!چه دنیای گندی..

ماه رمضونم تموم شد...ولی ما همچنان دراول راه مانده ایم!هیچی به هیچی...

چقد ی جوری!بود این رمضون!اولش بهترین دوستمو ..رفیقمو...وشاید بگم ..ولش کن:) ...ازدستش دادم...وسطاش  دوستای به ظاهر پاک تر ازگل پیدا کردیم ورمضون تموم نشده همه به خواطر!پیوست...چقدم بد خواطری موند ازشون!!!

بگذریم...


+دارم میمیرم از تشنگی وگشنگی...خدایا کمک

+ی روز مونده به عید سعید فطر94...خدایا هرچند لایق نیستم ولی خب ناامیدی بدتره...امیددارم منوهم بابنده های لایقت محشورکنی...

+این یکی دوروز اینو فهمیدم:ارامش یعنی حذف ادم های اضافی از زندگیت..

+گرگ هارا دوست دارم...مرگ را قبول میکنند ..ولی هیچگاه تن به قلاده نمیدهند...میخوام ازاد باشم...از هرقلاده ای...به جز یوغ خدا