ی اخلاقی دارم!
وقتی شخیصیتی برام جالب یا برجسته از بقیه هست براش ی بت میسازم!توذهنم البته!
یهویی هم نمیسازم...از خشت اول شروع میکنم به ساختن...ذره ذره با شناخت بیشتربت من هم بزرگتر میشه...بسته به شخصیت ومنش ورفتارفرد داره که چقد بزرگ شه اندازه و اُبهت بت..گاهی ادمای کوچک هیکل چنان بت بزرگی به یادگار میذارن تو ذهنم که با تک تک سلولهام بت پرست میشم!...ولی گاهی هم برخی انسانهای درشت هیکل حتی چیزی ندارن پی بت رو بریزم!همینجوری کوچیک فقط به عنوان خاطره ای کوچک از یک اشنا درذهنم میمانند وبعد مدتی هم سلولهای خاکستری ام میفرستنشون دنبال نخود سیاه وخدافظ...این مهم نیست!چون چیزی نبود برای نداشتن!یابرای ازدست دادن وفنا...
فاجعه زمانی است که بتی بزرگ درهم میشکند...با تمام ابهت وتمام شکوه وجلال....
این یک فاجعه است...بتی بزرگ به یکباره درهم فرو بشکند...آیا دوباره می شود به حالت اول برگرداند؟!
درحالیکه برای تغییر یک بت تغییر ایمان-باوروعقیده ام نیاز است.. آیا ابهت سابق قابل برگشت است؟
چرا ساخته شدن یک بت مدت ها زمان نیاز دارد ولی برای درهم شکستن ان چشم برهم زدنی کافیست؟
البته ناگفته نماند...بت های من یک ویژکی خاص دارند...ابراهیم مخالفشان که سهل است..کل دنیا هم برای نابودیش برخیزد اگر دیدگاه خودم ثابت مانده باشد محال است خللی درابهتش وارد شود...
+شما چطور؟مثل من بت پرستی میکنید؟:)
+گاهی من تمام سعیمو میکنم تا فروریزش بتی را به روی خودم نیاورم...این تنها وشاید تنهاترین کمک من به صاحب بت است...زمان کافی بدهم برای احیای شخصیتشان...ولی دیگه نه خشت اول ونه اخر را من برنمیدارم...همه وهمه مسئولیت صاحب بت است...باید خودش رابسازد...میشود؟!
+امید بیهوده گاهی باارزش تر از قبول واقعیتی واقعی اما تلخ است!